بدون عنوان
عزیزم این عکست رو کنار مقبره کوروش کبیر ازت انداختیم .رفته بوذیم مسافرت اصفهان وشیراز و بابا جون اکثر جاهای دیدنی وتاریخی رو برد و بهمون نشون داد و خیلی بهمون خوش گذشب و چند تا از عکسات رو برات تو و بلاگت می ذارم. ...
نویسنده :
مریم
2:08
بدون عنوان
عید کریسمس
فرزند عزیزم این روزا عید کریسمس هستش رفتیم تو خیابونها درخت کریسمس وبابانوئل گذاشته بودن و تو اونها رو می دیدی ذوق میکردی . نازنینم : کریسمس نه یه زمانیه ونه یه فصل.بلکه یک یادبوده در واقع گرامی داشتن صلح و حسن نیت .رحیم و بخشنده بودن و برای تو دلبندم لذت و عشق و سلامتی رو ارزو میکنم و تغییر فصل رو بهت تبریک میگم . یه شب ساکت و اروم و یه ستاره بالای سرت یه هدیه پر برکت از امید وعشق برای تو عزیزم. به سال جدید و تازه خوشامد میگیم .بیا تک تک لحظه هاش رو گرامی بداریم. خوشگلم عشق مامان وبابا کریسمست مبارک گلم. ...
نویسنده :
مریم
1:33
رفتن به شهر بازی
سلام نازنینم الان ساعت 1 نصف شب هستش و تو خوابیدی ومن و بابایی بیداریم .خیلی خسته شدی مامانی گلم .امروز سه تایی خونه بودیم ومن تعطیل بودم شب قبلش تا دیر وقت بیدار بودیم و با هم بازی میکردیم به خاطر همین تا ظهر ساعت 1 خوابیدیم تا سرحال بیدار شیم .بعد از ظهر با بابایی تصمیم گرفتیم که ببریمت بیرون تا حال و هوات عوض بشه .بردیمت سرزمین عجایب چون تو وسایل بازی رو خیلی دوست داری و هوا هم که سرد شده نمی تونیم زیاد ببریمت پارک که سرما نخوری .اونجا خوشحال بودی وداخل استخر توپ رفتی و با بچه ها بازی کردی و چند تا وسایل دیگه هم سوار شدی .بعدش رفتیم نشاط بابا جون واسمون غذا گرفت و تو هم روی صندلی بچه مثل اقا نشسته بودی و خوب هم خدا رو شکر غذا خورد...
نویسنده :
مریم
1:32
بدون عنوان
بدون عنوان
عشقم رفته بودیم لب دریا برای اولین بار اسب سواری کردی ولی خیلی ترسیدی ...
نویسنده :
مریم
18:55
بدون عنوان
عشقم رفته بودیم لب دریا برای اولین بار اسب سواری کردی ولی خیلی ترسیدی ...
نویسنده :
مریم
18:55
مهد یاسین
سلام جیگر مامانی چند روز هست که همش می ری مهد کودک دیگه کاملا خو گرفتی و با مربیات خیلی خوبی و تو رو خیلی دوست دارن .وقتی می یام دنبالت همشون رو ماچ می کنی وخداحافظی می کنی وبا هم می ریم ودوست داری که پیاده راه بیای .خیلی روزا تا خونمون با اون پاهای کوچولوت پیاده می یای و خیلی ذوق می کنی چند روز پیش تومهدتون جشن شب یلدا بود که اهنگ و بزن وبرقص بود.مربیت میگفت که تو همش وسط می رقصیدی وخوشحالی می کردی .عزیزم تو کوچولو ترین بچه تو مهد هستی و همه دوست دارن.اون روز بهتون کادو دادن یه دونه کارت ویه عروسک که برات یادگاری نگه می دارم. و چندتا عکس و فیلمبرداری هم کرده بودن که عکساتو گرفتم تو وبلاگت میگذارم. امیدوارم همیشه بهت خوش بگذره دوست د...
نویسنده :
مریم
18:45