یاسین جونیاسین جون، تا این لحظه: 13 سال و 6 روز سن داره

عشق مامان و بابا

شیرین کاری های یاسین

 سلام گلم الان که این مطالب رو که برات مینویسم ساعت هفت بعدازظهر و تو خواب نازی هستی دیشب رفتیم بیرون تو هم سوار کالسگه بودی وهر کسی رو می دیدی می خندیدی و دست تکون میدادی بردیمت پارک سوار تاب و سرسره شدی .بابایی خیلی باهات بازی کرد و تو هم ذوق می کردی و منم از دیدن شما لذت می بردم. این روزا واقعا با حال شدی وقتی اهنگ میذاریم میرقصی ودست می زنی .از شیرین کاری های دیگت اینکه چشمک می زنی.بوس می کنی .ناز می کنی و...... و اصل کاری اینکه چند قدمی هم راه میری قربون قدمات برم دلبندم ما عاشقانه می پرستیمت
25 فروردين 1391

بدون عنوان

سلام عزیز دلم دیشب تولد یکسالگیت بود و امروز برات این وبلاگ رو با بابا و عمو فرشید راه انداختیم دوستت دارم پسرم مامان مریم عسل مامان عشق من برات بگم که چون عمه جون میخواست برگرده شیراز ٢ هفته  زودتر خونه مامانی برات جشن تولد گرفتیم که همه تو عکس تولد ١ سالگیت باشند.همش می خندیدی من و بابایی خیلی خوشحال بودیم و از صمیم قلب برات ارزوی سلامتی داریم .سسلی منی تو . ...
19 فروردين 1391